روزی یک کشاورز سالخوردهی چینی، از جادهای میگذشت درحالی که مقداری سوپ در ظرفی حمل میکرد، آن ظرف به انتهای تکه چوبی وصل ده بود. بعد از مدتی کاسه ترک برداشت و شکست و سوپ درون ظرف به زمین ریخت...
کشاورز پیر، بدون توجه به اتفاقی که افتاده بود به راهش ادامه داد. مردی که ماجرا را مشاهده کرده بود به پیرمرد گفت: «متوجه نشدی که همه سوپت به زمین ریخت؟» کشاورز پاسخ داد: «چرا، صدای شکستنش را شنیدم. تمام سوپ هم از بین رفته است.. اما حالا چه کار باید بکنم؟»
در نتورک مارکتینگ، هر «نه»ای که میشنوید، به منزلهی یک سوپ ریخته شده است. وقتی «نه» میشنوید چه باید کرد؟ آیا باید نشست و عزا گرفت؟ باید فکر کرد آسمان به زمین رسیده است؟ همچین طرز فکری برای یک آدم حرفهای الگوی عملی مناسبی نیست. انسانهای حرفه ای، در «نه» نمیمانند. آنها آینده نگرند، زیرا به خوبی میدانند که زانوی غم بغل گرفتن و افسوس گذشتهها را خوردن، هیچ مشکلی را حل نمیکند. مادر دوست من هنوز از این ناراحت است که در پنجمین سالگرد تولدش، پدرش بهترین هدیه را به خواهرش داد. این درحالی است که 83 سال از عمرش میگذرد.
دو نگاه وجود دارد: نگاه به گذشته و نگاه به آینده. انسانهای موفق به آینده نگاه میکنند و انسانهای نا موفق در صعودهای نا موفق گذشته میمانند. «نه» متعلق به گذشته است و «بله»های زیادی در آینده در انتظار شماست و البته زمانی به آینده میرسید که از گذشته دل بکنید.
منبع: به اسکیمو یخ بفروش